بعضی وقتها آدمها الماسی توی دست دارند بعد چشمشان که به یه
گردو که می افتد خم میشوند تا گردو رو بردارند الماسه از دستشون
می افته تو شیب زمین قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره میدونی
چی میمونه یه آدم به یه دهن باز و یه گردویی پوک و یه دنیا حسرت
مواظب الماسهای زندگیمون باشیم شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم
و بودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد برده ایم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|